هر روز خیالت از سرم میگذرد از سرخی گونه ی ترَم میگذرد با اینکه دگر طاقت پروازم نیست این جاده همیشه از پرم میگذرد * * * * میخواست برای عاشقش گل بخرد با عشق تمام آسمان را بپرد این بار خدا کند خبرچین سیاه بالای درخت کوچه خوابش ببرد * * * * از هق هق بیصدای ما عاصی ها تا گریه ی طوفانی احساسی ها دنبال پناه لحظه هامان بودیم در کوچه ای از جنس دموکراسی ها * * * * یک عمر ازآن قفس رهاترنشدیم آزاد به اندیشه ی دیگرنشدیم در آبی بیکرانمان فهمیدیم تا پر نکشیدیم کبوتر عشق در همسایگی من
روزای روشن ... خداحافظ
و عشق ...چه آه دهن سوزیست
* ,میگذرد ,ی ,ها ,کوچه ,دل ,* * ,ای از ,از جنس ,کوچه ای ,در کوچه
درباره این سایت